هنر کتاب سازی شامل هنرهای بسیاری می گردد که برجسته ترین آنها در رشته های زیر بطور خلاصه می توان طبقه بندی کرد:
1- هنر کاغذسازی
2- هنر خوشنویسی
3- هنر تزیین کتاب شامل تذهیب، تشعیر، طلاکاری، زرافشانی، جدولکشی، مجلس آرایی، حاشیهسازی و غیره
4- هنر صحافی
5- هنر وراقی
6- هنر جلدسازی
7- هنر متن و حاشیه کاغذسازی در دوره تمدن اسلامی
بدون شک کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه کمکهایی بزرگ کرده است چه، علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق بیابد در محیطی محدود و محصور بود و جز طبقهای معین دیگران به آن دسترسی نداشتند و موادی که در آن ایام برای نوشتن به کار میرفت، هم استعمال و حمل و نقل آنها چندان آسان نبود و هم هرگز مانند امروز مخزون کردن آنها امکان نداشت.
در قدیم کشورها برای تدوین علوم و فنون و احتیاجات روزانه خود- پیش از آنکه صنعت ساخت کاغذ معروف گردد- مواد مختلفی به کار بردهاند. یکی از قدیمیترین این مواد که قدما در نوشتن از آن استفاده کردهاند گل است. گل را قدما به صورت قالب در میآورند و تا خشک نشده بود بر آن مینوشتند، بعد آنرا با گذاشتن در مقابل آفتاب یا به کمک آتش خشک میکردند. کاشفین و علمای علم، آثاری را در عراق و سایر بلاد شرق میانه به دست آوردهاند که شامل هزاران از این الواح گلی است که بر آنها به خط میخی مطالبی نوشته است. اغلب لغات این نوشتهها متعلق به مللی است- مثل سومریها و آکادها و آشوریها- که از میان رفتهاند. یکی دیگر از این مواد سنگ بوده است که دوام آن به مراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگینتر بودن آن بیشتر تولید زحمت میکرده است. استعمال گل و سنگ به علت اشکال حمل و نقل و بزرگی حجم چندان رواج نداشته است.
غیر از این دو ماده، مواد فراوان دیگری نیز در نوشتن مورد استفاده بوده که ذکر تعداد همه آنها چندان آسان نیست مثلاً ابوریحان بیرونی – متوفی به سال 440 هق- در باب مادهای که مردم هند برای نوشتن به کار میبردهاند چنین مینویسد: «در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلند قامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوه آن را میخورند و برگهای آن به طول یک ذراع و عرض سه انگشت به هم چسبیده است. نام آن درخت به هندی «تاری» است. مردم مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بهوسیله نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند به هم می چسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت «توز» را که «بهوج» مینامند و پردههای روی کمان را نیز از آن میسازند در کتابت بهکار میبرند. این پوست را- که به قدر یک ذراع طول و به اندازه چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد- مردم میگیرند و پس از چربکردن و صیقلدادن ابتدا سخت، بعد صاف میکنند، سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکندهاند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آنرا در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که به همان اندازه کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتاب را «پوتی» میخوانند. نوشتههای دیگر ایشان هم به همین ترتیب بر روی پوست توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود.» مسعودی-متوفی به سال 345 هجری- در کتاب مروجالذهب از یک ماده دیگری که در هند بر آن مینوشتهاند و نام آن را « کاذی» میگویند، ذکر میکند
وی میگوید که «نامه پادشاهان هند به خسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آنرا «کاذی» میخوانند و آن را به زر سرخ نوشته بودند. این درخت در هندوستان و چین دیده میشود، درختی عجیب که رنگ زیبا و بوی خوش آن مطلوب است، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامههای خود را بر آن مینویسند.»
ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفی استفاده کردهاند و این مواد اگرچه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدار مانده و محو نشدهاند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم به علت کمیابی با سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آنها میسر نمیشده است به همین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانسته است جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشتهاند.
ابن ندیم از علمای قرن چهارم هجری در کتاب الفهرست خود میگوید: «... بعد از اندک زمانی مردم مطالب خود را برای آنکه بماند بر روی سنگ و مس نوشتند ... بعد به پوست درختان و چوب توسل جستند ... بعضی نیز برای آنکه نوشتههایشان جاوید بماند آنها را بر پوست درخت «توز»که بر کمان میکشند مینگاشتند. سپس پوست را دباغی کردند و بر روی آن نوشتند. مردم مصر قرطاس مصری را در این مورد بهکار میبردند و آن را از نی گیاه بردی – پاپیروس میساختند
...»مردم روم یا بر حریر سفید یا بر پوست نازک یا بر طومارهای مصری یا بر پوست گورخر یا فلجان کتابت میکردند و ایرانیها بر روی پوست گاومیش و گاو و گوسفند و پوست آهو، اما اعراب برای نوشتن، استخوان شانه شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخه های پوستکنده درخت خرما را بهکار میبردند. چینیها بر کاغذ چینی که از نباتات خشک تهیه میکردند مینوشتند و بیـشتر عایدی مملکت ایشان از این متاع حاصل میشد.
کتابت مردم هند بر روی مس و سنگ یا بر حریر سفید بود. کاغذهای پاپیروسی و قرطاسی در مصر سفلی جنگلهای زیادی است که گیاه پاپیروس در آنها میروید. مصریها مغز این گیاه بلندقامت زیبا را میگرفتند و آن را قطعهقطعه میکردند؛ بعد به فشار صفحاتی از آن درست مینمودند سپس با آلتی از عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را به هم میچسباندند و به این ترتیب مجموعههایی درست میکردند تا در نوشتن استفاده از آنها آسان باشد. هر سال مقدار کثیری پاپیروس از مصر از طریق بندر پر جمعیت اسکندریه به خارج حمل میشود. درست معلوم نیست که این تجارت چه وقت از میان رفت و چه پیش آمد که کشت این گیاه از مصر برافتاد.
بلاذری در کتاب فتوحالبلدان میگوید: کاغذ پاپیروس را از مصر به سایر بلاد عالم مخصوصاً به ممالک روم میبردند. این کاغذ را در بسیاری از مآخذ قدیمی « قرطاس» خواندهاند و سیوطی- متوفی به سال 911 هجری- یکی از امتیازات مصر را انواع قرطاس آن می شمارد و می گوید این را که به صورت طومار مهیا می شود- و بهترین چیز برای نوشتن است- در مصر از گیاه خشک درست میکنند. این طومارها بعضی تا سی ذراع طول و بیش از یک وجب عرض دارند