سیری درنقاشی دیواری ایران
امروزه نقاشی دیواری ازنظر ایجاد تآثیرات قوی بصری وآفرینش زیبایی وهماهنگی فرم و ریتم ، نقش ارزشمندی درآثار معماری وزیبا سازی شهری دارد.
این رشته هنری اگر به درستی شناخته شود وبه درستی به اجرا درآید، با توجه به فضاهای زیبا وبا شکوهی که بوجود می آورد می تواند با هنر معماری تلفیق شود ، همچنین این توان واهمیت را درخود دارد که با مایه های فرهنگ و هنر وقوم وملتی درآمیخته وبه آن ارزش واعتبار والایی دهد.
هزاران سال پیش، انسان نخستین ، تصویر حیواناتی را که برای احتیاجات خود شکار می کرده وتصاویر آنها را بر دیواره محل سکونت شان ، یعنی درانتهای صخره غار نقاشی می کردند. آنان با اجرای اعمالی چون مراسم حمله به آن تصاویر، انگیزه خود را جهت شکار فردایشان بالا می بردند.
دراین باره "هلن گاردنر" ، محقق وتاریخ نویس معاصر چنین می گوید:
" شکارگر- هنرمند آن روزگار، غالبأ از سطوح نا منظم وطبیعی دیوارهای غار، برجستگی ها ، فرورفتگی ها ، شکافها و لبه های تیز آنها برای ایجاد تصویر حضور واقعی شکل های خود درآنجا به طرز ماهرانه ای استفاده می کرده است. ازبرآمدگی دیوار می توانسته است درچارچوب خطوط کناری یک گاو وحشی مهاجم برای نشان دادن بزرگی بدن این جانور استفاده کند. "
هنرمند غارنشین اولیه به کشف این حقیقت نائل آمد که آمیزه هایی ازموادی چون تنه وشاخسار های سوخته درختان، شیره گیاهان ، چربی های حیوانی، خاک های رسی وآب می تواند رنگ هایی پدید آورد که تقریبأ پایدار وبادوام باشد. آن هنرمندان اولیه با چنین ابزار وموادی درجهت برآوردن نیازهای معنوی خود این نقوش زیبای حیوانی وخوش حالت را به تصویر درآوردند.
ازآنجا که اجرای این آثار نه فردی بلکه بطور دسته جمعی توسط انسان های غارنشین اولیه کار شده است، برروی هیچ کدام ازاین آثار به جا مانده، اثری از امضاء یا نشانی ازهویت فردی هیچ هنرمندی دیده نمی شود. البته به جز موارد استثنایی که مثلا اثری از پنجه دست بردیوار نقاشی شده به جای مانده که شاید بتوان آن را ازهنرمند ساحر یا جادوگر آن دسته از غار نشینان به عنوان جزیی از ادای آیین شان دانست.
جالب توجه ترین آثار نقاشی دیواری مربوط به دوره پارینه سنگی را با قدمتی حدود 30 هزار سال مربوط به غارهای (آلتا میرا) واقع درشمال اسپانیا وغارهای (لاسکو) واقع درجنوب فرانسه است.
قدیمی ترین آثار نقاشی یافت شده درایران مربوط به دوران نوسنگی حدود 8 هزارسال قبل ازمیلاد بوده که برصخره های غار "دوشه" ودر"دره میرملاس" درمنطقه کوهدشت لرستان میباشد. این صخره نگاره ها صحنه های رزم وشکار با تیروکمان وحیواناتی چون اسب، بزکوهی وسگ را نشان می دهد که به شیوه ای ساده وابتدایی وبا ترکیبات مواد رنگی قرمز اخرایی، سیاه واندکی زرد توسط انسان های غار نشین با انگیزه اعتقادات جادویی آن منطقه کار شده است.
پرفسور گرشمین دراین باره چنین می گوید: " نقاشی های مزبور به وسیله ساکنین لرستان دردورانی که بشر به حالت گردآورنده آذوقه می زیسته است ترسیم شده است واین دوران مربوط است به چندین هزار سال پیش ازآنکه دره ها خشک شود وانسان بتواند ازکوهسار پایین آمده وبیرون ازکوهستان زندگی کند. "
پس از نظر پرفسور گرشمین، هیاتی مرکب از باستان شناسان خارجی وایرانی به منطقه لرستان اعزام شدند واظهار داشتند:
" نقوش روی صخره های لرستان شبیه نقوش مکشوفه درشرق اسپانیا دردوره های اخیر ومربوط به دروه ما قبل تاریخ است که عمدتا به صورت صخره های دسته جمعی ودرزیر صخره های عظیم که به حالت برجسته ، بردیوار غار قرار گرفته اند نقش شده است . خرده سفال های پیدا شده درآنجا دلالت برسکونت درجوار این برجستگی ها درغار دارد .
سبک این نقوش اکثرأ ذهنی کارشده وصراحت اغراق آمیز درنشان دادن پیکرها وحرکات آنها درعین سادگی، به بیان روشن موضوع ، که جنگ وگریز شکارچیان با حیوانات است یاری رسانده است.
1- حیدر زاده،پرویز، سیری درنقاشی دیواری ایران وجهان ، 1380، دانشکده هنرومعماری
2- گاردنر، هلن ، هنر گولار زمان، 1379 ، محمد تقی فرامرزی، انتشارات نگاه
+ نوشته شده در شنبه 29 مهر1391ساعت 9:42 بعد از ظهر توسط سارا مردانی | یک نظر
اتیمولوژی هنر (معنی عام و خاص هنر)
آیا هر آنچه اكنون دربارهٔ «هنر» honar گفته میشود، همان است كه در باب «آرت» art گفته میشود؟ حقیقت آن است كه لفظ فارسی «هنر» برخلاف امروز، در گذشته هیچگاه به معنی هنر خاص كه با ابداع poiesis و صنعت Techne سروكار پیدا میكند، به كار نرفته است.
لفظ هنر در زبانهای اروپایی به یونانی تخنهtechne ، به لاتین آرتوس و آرس ،ars به آلمانی كونستkunst و به فرانسه آر art و به انگلیسی آرت art از ریشه هندواروپایی ar به معنای ساختن و به هم پیوستن و درست كردن آمده است، و كلمه ارتنگ و ارژنگ و اردم فارسی از این ریشه آمده است.
این الفاظ در تاریخ گذشته اروپا تنها برای هنرهای خاص به كار نمیرفته است، و به معنی فضیلت نیز آمده، و بیشترین كاربرد آن در فرهنگ یونانی در اصطلاح هنرهای هفتگانه یونانی و در قرون وسطای مسیحی به اصطلاح «هنرهای آزاد»بوده، كه هنرهای فكری و ذوقی بودهاند.در همه این تركیبات باید به جای هنر و art كلمه صنعت را به كار برد.
از اینجاست كه متفكران مسلمان به جای كلمه هنرهای خاص از الفاظ صنعت و صنایع مستظرفه و فنون جمیله بهره میگرفتند. اصل و ریشه هنر در زبان فارسی به سانسكریت برمیگردد و با لفظ سونر sunar و سونره sunara كه در اوستایی و پهلوی به صورت هونر hunar و هونره hunara آمده است، پیوند دارد.
«سو» سانسكریت همان «هو» به فارسی است، كه معنی هر دو نیك و خوب است، و نرو نره به فارسی به معنی مرد و زن است، و هونر و هونره به معنی نیك مرد و نیكزن. در زبان فارسی قدیم نیز «چهار هنران» به معنی فضایل چهارگانهٔ شجاعت و عدالت و عفت و حكمت عملی به معنی فرزانگی آمده است، و در اشعار فارسی به معنی «فضیلت» استعمال شده است. آن بزرگی كه به فضل و به هنر گشت بزرگ نشود بد به بد گفتن و بهمان و فلان. از اینجا معنی عام هنر، شامل هر فضیلت و كمالی میشود، و در برابر عیب قرار میگیرد.
كمال ِسرّ محبت ببین نه نقـص گناه
كه هركه بیهنر افتد نظر به عیب كند
گاهی اوقات هنر به معنی فناء فیالله و مقام بیغرضی تعبیر شده، چنانكه مولانا جلالالدین بلخی میگوید:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
با این مقدمات «هنر به معنی عام» با ابداع و صنعت سروكار ندارد. درحالی كه «آرت و آرتوس» و از آنجا معادل یونانی آن «تخنه» با این مراتب پیوند دارند. كار هنرمند ابداع است یعنی به پیدایی آوردن حقیقت؛ به یونانی پوئیسیسpoiesis . یونانیان آنچه را كه ما امروز «شعر» میخوانیم پوئیسیس مینامیدند، به فرانسهPoesie و به انگلیسی poetry . اما ابداع و پوئیسیس در هر محاكات و تخیّل و تشبیهی دركار میآید، بنابراین ابداع با خیال سروكار دارد. هنر به این معنی تركیب یافته از صورتهای خیالی است...
ادامه مطلب
+ نوشته شده در دوشنبه 20 شهریور1391ساعت 3:51 بعد از ظهر توسط سارا مردانی | 2 نظر
در آمدی بر فلسفه ی هنر
تشخیص و دفاع از یك اثر هنری كار بسیار پیچیده ای است. غالب مخاطبین یك اثر هنری آن را با احساس خود می سنجند و اگر آن اثر بتواند احساس لذتی در آنان پدید آورد آن اثر را زیبا میدانند. شاید این گفته ی هیوم در مورد اینها درست و صائب باشد كه احساس نمی تواند به مرجع ای بالاتر از خود برگردد. امّا اصل لذت آفرینی یك اثر هنری، تبیینی قابل دفاع از آن فراهم نمی آورد، چرا كه لذت می تواند از طرقی غیر از یك اثر هنری بدست آید. بخاطر همین عدم تعین (یك كار هنری چیست و چرا ارزشمند است) یكی از چند گروهی كه در این زمینه نظریه پردازی می كنند فلاسفه هستند. امّا گمان آن می رود كه فلاسفه با رویكرد خاصشان، یعنی سوال ذات باورانه ی چیستی هنر، آن را به اندیشه ی انتزاعی و بی روح بدل سازند. با این وجود هر دم از سطوت و سنگینی این سوال كاسته می شود. خصوصاٌ فلاسفة متاخر در این زمینه آراء و عقایدی را مطرح كرده اند كه بسیار جالب است. ولی به هر حال فلسفه پیش از اینكه پاسخگو باشد پرسش می آفریند. باب بحث را با نظرات هیوم باز می كنم. به گفته ی هیوم آنچه مربوط به هنر است در احساسات ما نهفته است نه در ماهیت آن. او می گوید داوریهایی كه درباره ی خوب و بد در هنر صورت می گیرد، در واقع به هیچ روی داوری نیست و همانطور كه در بالا به آن اشاره شد همه چیز به احساس بر می گردد و احساس به چیزی ورای خود راجع نیست و همواره واقعی است چه خود آدمی از آن آگاه باشد، چه نباشد. با این حال ممكن است افرادی غریب ترین چیزها را خوش بدارند و این ما را در رسیدن به یك اثر هنری واجد ارزش زیباشناسی به میانه ی راه می گذارد. اما هیوم اعتقاد به ذوق همگانی دارد و آن ذوق را صائب می داند و در مورد بقیه كه همگام با این ذوق همگانی نیستند می گوید كه گذر سالها نظر این افراد قلیل را تغییر داده و آنها را به سوی ذوق مشترك سوق می دهد. با وجود این نمی توانیم از الگوی ذوق مشترك به ملاك ذوق برسیم. این عقیده یا احساسی كه در بسیار كسان مشترك است به خودی خود دلالت نمی كند كه همگان به حكم عقل ملتزم به هواداری از آن برآیند. مثلاٌ اگر ذوق موسیقیائی كسی به غایت خاص باشد می توانیم آن را طرفه و غریب بشمار آوریم ولی در صورتی كه هیوم در این قول خویش بر صواب باشد كه زیبائی كلاٌ به احساس مربوط است، دلیل محكمی نداریم كه به موجب آن این ذوق را مهمل و مضحك بخوانیم، این ذوق تنها متفاوت است. جان استوارت میل، نیز دربارة هنر نظراتی دارد که معطوف به لذت است. او با توجه به نوع خاص تفكرش، تمتع را اصل در یك اثر زیباشناسی می داند ولی با توجه به اینكه او دارد وارد بازی واژه ها می شود، مثلاٌ سعادت و لذت را یكی می داند ما را گرفتار شبكه ای از مفاهیم می كند كه هر كدام در جای خود جای بحث فراوان دارد. او برای تسهیل فهم تمتع ما را به تقابل های دوتایی مثل: كار و فراغت،زحمت و راحت و تشویش و آسودگی خاطر می كشاند. اما این تقابلها ادله قانع كننده ای برای اینكه بدانیم یك اثر هنری چرا واجد ارزش است نمی آورد. فراغت و راحت و آسودگی خاطر كلماتی نیستند كه بدون خلط با كلمات دیگر نظیر تفریح و سرگرمی قابل تعمق و ارزیابی باشند. میل اعتقاد دارد كه باید میان هنر و سرگرمی و تفریح خط قاطع متمایزی كشید. اگر همه ی هنر را سرگرمی و تفریح بدانیم از چیزی كه در هنر است غافل مانده ایم. هنر مساعی و جدیت و نبوغ بسیاری را به سوی خود جلب می كند و این نمی تواند با هنری كه كارش سرگرم كردن مردم است یكی باشد. البته ممكن است این شائبه ایجاد شود كه در اینجا میل می خواهد بین هنر والا و پست تمایزی غیر قابل انكار قائل شود و گمان آن می رود كه این ادامة ی همان ایده ئلوژی بورژوایی است كه می خواهد هنر در گالریها و سالن های كنسرت را بر هنر مردمی ترجیح دهد، در صورتی كه ممكن است بخشی از هنر مردمی جدی باشد و بخشی از هنر والا سبك...
ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنجشنبه 2 شهریور1391ساعت 4:3 بعد از ظهر توسط سارا مردانی | نظر بدهید
اُرُسی
اُرُسی، چیدمان چوب و شیشه، یادگاری از روزگاران قدیم و الهام گرفته از طرح های اصیل اسلیمی که در ساخت درها و پنجره بناها به کار می رفت اکنون دیگر متداول نیست و تنها در خانه های برجای مانده از قدیم دیده می شود، این دست ساخته های اصیل چوبی هرچند در حال حاضر به دلایل مختلف دیگر ساخته نمی شود اما در سرتاسر ایران زمین در شهرها و روستاهای قدیمی هنوز وجود دارد و زیباتر از آن است که از یادها فراموش شود.
واژه ارسی در فرهنگ عمید به معنی در اتاقی است که بر روی حیاط باز می شود. استاد «محمدکریم پیرنیا» از معماران پیشکسوت قدیمی در تعریف واژه ارسی معتقد است که برخی گمان می کنند ارسی به پنجره ای اطلاق می شود که به تدریج از معماری روسی در ایران رواج یافته در صورتی که پیش از آنکه ارسی در معماری روسی جایی باز کند در بناها و نقاشی های ایران مشاهده شده است.
با بهره گیری از تاریخ معماری می توان گفت، در قرن هشتم هجری نمونه های فراوانی ازرسم عناصر هندسی، گل و بته بر روی لوازم چوبی مانند منبر، درب امامزاده ها، صندوق مزار و رحل قرآن خلق شد. از اوایل قرن نهم هجری نیز این هنر رونق دیگری یافت و صنعتگران از مشبک و گره چینی در ساخت پنجره های منازل و کاخ ها استفاده کردند، همچنین از دوران صفویه به بعد هم با تعبیه شیشه های رنگی در چوب های مشبک ارسی ها ساخته شد.
در حال حاضر ارسی و گره چینی که یادگاری از زمان قدیم است در اغلب نقاط کشور مشاهده می شود و نمایی منحصر به فرد و متفاوت برای خانه های قدیمی ساخته است. تقارن کامل در شکل، فرم و رنگ که از طرح های اسلیمی نشأت گرفته و با تکه های کوچک چوب به شکل ستاره های چندپر پیاده شده، ویژگی مشترک پنجره های مشبک گره چینی در سرتاسر ایران زمین به شمار می آید که در ارسی ها شیشه های الوان به رنگ های زرد، سبز، قرمز و آبی به آن اضافه شده است. در شمال ایران نیز ساخت ارسی مانند دیگر نقاط کشورمرسوم بوده است با این تفاوت که به دلیل رطوب هوای شمال از چوب درخت آزاد یا ازدار که مقاوم است و دوام بیشتری دارد استفاده می شد ولی در مقابل در مناطق خشک جنوبی و مرکزی کشور از چوب چنار برای کار گره چینی استفاده می کردند.
اما پنجره های گره چینی شده و ارسی ها چه ویژگی های داشته است
رضا قاسم آبادی، کارشناس مرمت سازمان میراث فرهنگی استان گلستان یکی از آن افرادی است که مرمت ارسی ها را انجام می دهد، وی که با پشتکار و تلاش خویش توانسته قطعات آسیب دیده ارسی ها را جدا و سپس دوباره بازسازی و مونتاژ کند درباره پنجره های گره چینی و ارسی در این استان می گوید به نظر می رسد نصب ارسی ها بسته به زمستان نشین و یا تابستان نشین بودن اتاق ها فرق داشته است.
وی می افزاید: در اتاق های تابستان نشین ارسی ها که بالای درب اتاق ها نصب می شد نقش بادخور را ایفا می کرد. این پنجره های مشبک در هوای گرم، باد ملایم و مطبوع را با کوران هوا به داخل اتاق هدایت می کرد و به همین سبب ارسی ها در اتاق های تابستانی شیشه نداشتند، درحالی که در اتاق های زمستان نشین شیشه دار بودند و شیشه به کار رفته در این گونه ارسی ها دست ساز و به سبب کمبود شیشه در آن زمان بسیار گران بوده و آن طور که ما اطلاع پیدا کردیم خمیر شیشه ها در این منطقه از روسیه وارد شده است.
قاسم آبادی درباره چند رنگ بودن شیشه ارسی ها هم می گوید علاوه بر انعکاس رنگارنگ و تلطیف نور به داخل اتاق ها، شیشه های رنگی سبب می شود خزندگانی همچون مارمولک و مار احساس وحشت کنند و وارد اتاق نشوند که این را از ویژگی های جالب درباره ارسی ها می توان برشمرد.
وی از ویژگی های ساخت ارسی هم می گوید: در ساخت این پنجره های چوبی از میخ استفاده نمی شود و اگر هم استفاده شده میخ ها چوبی بوده است. برای محکم کردن ارسی ها که تکه هایی چوب آن را تشکیل داده اند چفت و بست یا همان زبانه نر و مادگی استفاده می شد و با اینکه هیچ وسیله وصل کننده دیگری مانند چسب هم به قطعات ارسی ها زده نمی شد اما بسیار محکم ساخته شده اند.
قاسم آبادی درباره وضع دست ساخته های چوبی گره چینی در منطقه می گوید: ساخت گره چینی دیگر منسوخ شده و هیچ کس آنها را سفارش نمی دهد به علاوه اینکه در شمال کشور استادکاری هم باقی نمانده اما مرمت آثار باقی مانده در خانه های قدیمی، یکی از اقداماتی است که برای حفظ گره چینی ها از سوی سازمان میراث فرهنگی انجام می گیرد.
وی با اشاره به اینکه در خانه های قدیمی منطقه، نورگیرهایی که با گره چینی ساخته شده هنوز وجود دارد می افزاید: خیلی از ارسی های قدیمی هم اکنون از بین رفته و درباره تعدادی هم که باقی مانده همکاری خود مردم برای حفظ آنها نیاز است.
با وجود اینکه ساخت پنجره های مشبک گره چینی شده دیگر رواج ندارد اما به گفته این کارشناس می توان از آنها در دکوراسیون داخلی خانه ها در اتاق های پذیرایی یا نورگیرها استفاده کرد، همچنین می توان از آنها در اماکن تجاری و خدماتی مانند سفره خانه ها، رستوران ها و هتل بهره برد.
حسین دباغ، کارشناس مرمت سازمان میراث فرهنگی استان گلستان نیز درباره ارسی ها می گوید این دست ساخته های چوبی زیبا در سطح این استان در فضاهای مهم خانه های قدیمی که دارای تزئینات بوده و مساحت بیشتری داشته نظیر میهمان نشین ها و تالارها مشاهده می شود.
به گفته وی درباره ارسی های که در گلستان ساخته شده هیچگونه مطالعات جامعی تاکنون انجام نگرفته و در نتیجه نمی توان به طور دقیق درباره آنها اظهار نظر کرد، به همین سبب درباره تفاوت های احتمالی آنها نیز با دیگر نقاط کشور نظیر استان اصفهان و کردستان که مهد ساخت ارسی است نمی توان مقایسه ای انجام داد.
دباغ ادامه می دهد بسیاری از پنجره های ارسی و گره چینی قدیمی در استان اکنون خراب شده یا از میان رفته است، علاوه برآن تعدادی از سوی مالکان برای کار تزئینات داخلی منازل گرانقیمت فروخته شده و درباره برخی نیز ازسوی مالکان بناهای قدیمی اجازه دسترسی به آنها داده نمی شود البته مواردی هم بوده که مردم منطقه ارسی های با ارزش را برای استفاده خصوصاً در اماکن مقدس اهدا کرده اند.
این کارشناس مرمت میراث فرهنگی همچنین گرانی چوب، مقرون به صرفه نبودن کار، تجاری شدن هنر، ماشینی بودن مصالح ساختمانی، نبود اساتید زبردست، عدم حمایت سازمان ها و حتی از یاد رفتن این هنر قدیمی از سوی مردم را از دلایل منسوخ شدن ارسی ها می داند.
وی سازمان میراث فرهنگی گلستان را در امر تزئینات وابسته به معماری بناهای قدیمی ضعیف می داند و می افزاید: نبود متخصصان این رشته و اهمیت ندادن به تزئینات بناها وضعیتی را پیش آورده که تنها به ابنیه توجه می شود حتی هیچ فصل اعتباری برای مطالعات پژوهشی درباره تزئینات معماری در استان اختصاص نمی یابد.
اکنون در استان گلستان در شهر تاریخی گرگان در خانه های قدیمی کبیر، باقری، دیانی، خراسانی، شفیعی و بسیاری دیگر که مربوط به عصر قاجاریه است و همچنین در دیگر شهرها و روستاهای منطقه دست ساخته های چوبی ارسی و گره چینی مشاهده می شود. این هنر زیبا و اصیل ایرانی که تا قبل از دوره پهلوی رواج داشته اکنون گنجینه ای از میراث برجای مانده در خانه های با ارزش قدیمی گلستان است.